پاول گراهامتعامل و ارتباط

چگونه مخالفت کنیم؟

وب، نوشتن را به یک گفتگو تبدیل کرده است. در گذشته، نویسندگان به طور یک‌طرفه به مخاطبان خود می‌نوشتند، اما امروزه وب به خوانندگان این امکان را می‌دهد تا به طور فعال در محتوای منتشر شده مشارکت داشته باشند. این مشارکت می‌تواند در قالب نظرات، انجمن‌ها، پست‌های وبلاگ و سایر فرمت‌ها باشد.

ویدیو پیش رو، خلاصه‌ای از مقاله «چگونه مخالفت کنیم» است.

 

مخالفت، پاسخی رایج به یک ادعا یا نظر است. این امر قابل انتظار است، زیرا مخالفت می‌تواند انگیزه‌های قوی‌تری نسبت به موافقت ایجاد کند. زمانی که موافق هستید، کمتر چیزی برای گفتن وجود دارد. شما می‌توانید روی حرف‌های نویسنده توسعه دهید، اما او احتمالاً پیشتر مهم‌ترین پیامدها را کاویده است. اما وقتی مخالفت می‌کنید، وارد حوزه‌ای می‌شوید که او شاید آن را کاوش نکرده باشد.

افزایش مخالفت‌ها در فضای مجازی، به ویژه در استفاده از کلمات تند و تیز، نگران‌کننده است. این امر لزوماً به معنای عصبانی‌تر شدن مردم نیست، بلکه می‌تواند به دلیل تغییر ساختاری در نحوه ارتباط ما باشد. با این حال، اگرچه خشم منجر به افزایش مخالفت‌ها نشده است، اما خطر افزایش خشم به دلیل مخالفت‌ها وجود دارد. به ویژه در فضای آنلاین، که در آن راحت‌تر است چیزهایی بگوییم که در دنیای واقعی نمی‌گوییم.

اگر قرار است همه ما بیشتر مخالفت کنیم، باید مراقب باشیم تا این کار را به درستی انجام دهیم. مخالفت درست یعنی چه؟ اکثر خوانندگان می‌توانند تفاوت بین صرفاً فحاشی کردن و استدلال منطقی را درک کنند، اما فکر می‌کنم نام‌گذاری مراحل میانی مخالفت کمک‌کننده باشد. بنابراین سلسله مراتب مخالفت را به شرح زیر پیشنهاد می‌کنم:

سطح 0: فحاشی

فحاشی پایین‌ترین شکل مخالفت است، و احتمالاً رایج‌ترین شکل آن نیز هست. همه ما نظراتی مانند این را دیده‌ایم:
تو همجنسگرا هستی!!!!!!!!!!
اما مهم است که بدانیم فحاشی با کلمات قلمبه سلمبه‌تر هم به همان اندازه بی‌ارزش است. نظری مانند این:
نویسنده یک فرد سطحی‌نگر خودپسند است.
واقعاً چیزی بیش از یک نسخه متظاهرانه از “تو همجنسگرا هستی” نیست.

سطح 1: حمله شخصی

یک حمله شخصی به اندازه توهین صرف ضعیف نیست. در واقع ممکن است کمی وزن داشته باشد. برای مثال، اگر یک سناتور مقاله‌ای بنویسد و بگوید که حقوق سناتورها باید افزایش یابد، می‌توان چنین پاسخ داد:

البته که او چنین حرفی می‌زند. او یک سناتور است.

این سخن، استدلال نویسنده را رد نمی‌کند، اما ممکن است حداقل با موضوع مرتبط باشد. با این حال، این هنوز هم یک شکل بسیار ضعیف از مخالفت است. اگر ایرادی در استدلال سناتور وجود دارد، باید آن را بیان کنید؛ و اگر ایرادی ندارد، چه اهمیتی دارد که او یک سناتور است؟

گفتن اینکه یک نویسنده صلاحیت نوشتن در مورد یک موضوع را ندارد، نوعی حمله شخصی است—و نوعی حمله شخصی به خصوص بی‌فایده، زیرا ایده‌های خوب اغلب از افراد خارج از آن حوزه می‌آیند. سؤال این است که آیا نویسنده درست می‌گوید یا خیر. اگر عدم صلاحیت او باعث اشتباه کردنش شده، آن اشتباهات را مطرح کنید. و اگر چنین نشده است، مشکلی وجود ندارد.

سطح 2: واکنش به لحن

در مرحله بالاتر، شاهد واکنش‌هایی به متن هستیم، نه نویسنده. ضعیف‌ترین شکل آن مخالفت با لحن نویسنده است. مثلاً

> نمی‌توانم باور کنم نویسنده به گونه‌ای سبکسرانه طراحی هوشمند را رد می‌کند.

اگرچه بهتر از حمله به شخص نویسنده است، اما همچنان ضعیف‌ترین شکل مخالفت است. مهم‌تر از لحن نویسنده این است که آیا او اشتباه می‌کند یا درست می‌گوید. به ویژه که قضاوت درباره لحن سخن بسیار دشوار است. کسی که درباره موضوعی حساس است، ممکن است از تنی خشمگین شود که برای خوانندگان دیگر بی‌طرف به نظر می‌رسد.

پس اگر بدترین نکته‌ای که می‌توانید درباره چیزی بگویید انتقاد از لحن آن باشد، چندان چیزی نگفته‌اید. آیا نویسنده سبکسرانه اما درست می‌گوید؟ بهتر از این است که جدی اما اشتباه بگوید. و اگر نویسنده در جایی اشتباه می‌کند، آن را مطرح کنید.

سطح 3: متناقض‌گویی

در این مرحله بالاخره شاهد واکنش به آنچه گفته شده هستیم، نه اینکه چگونه یا توسط چه کسی. ساده‌ترین شکل پاسخ به یک استدلال، صرفاً بیان مورد مخالف، بدون ارائه مدرک یا دلیل کافی است.

اغلب سطح 2 و سطح 3 با هم ترکیب می‌شوند، مانند:

> نمی‌توانم باور کنم نویسنده به گونه‌ای سبکسرانه طراحی هوشمند را رد می‌کند. طراحی هوشمند یک نظریه علمی معتبر است.

متناقض‌گویی گاهی می‌تواند وزنی داشته باشد. گاهی صرفاً دیدن مورد مقابل بیان شده، کافی است تا بفهمیم درست است. اما معمولاً مدرک کمک می‌کند.

سطح 4: پاسخ استدلالی

در سطح 4 به اولین شکل قانع‌کننده مخالفت می‌رسیم: پاسخ استدلالی. اشکالات تا این سطح معمولاً نشان دهنده چیزی نیستند. اما پاسخ استدلالی ممکن است چیزی را ثابت کند. مشکل اینجاست که دقیقاً مشخص نیست چه چیزی را.

پاسخ استدلالی، متناقض‌گویی به همراه استدلال و/یا مدرک است. وقتی به طور مستقیم در مقابل استدلال اصلی باشد، می‌تواند قانع‌کننده باشد. اما متأسفانه اغلب پاسخ‌های استدلالی به چیز اندکی متفاوت از آنچه طرف مقابل گفته رفته‌اند. اکثر اوقات که دو نفر با شور و شعف درباره چیزی بحث می‌کنند، در واقع درباره دو موضوع متفاوت بحث می‌کنند. گاهی حتی با یکدیگر موافق هستند، اما آنقدر درگیر مبحث خود هستند که متوجه نمی‌شوند.

دلیل معقولی برای استدلال علیه چیز اندکی متفاوت از آنچه نویسنده اصلی گفته، وجود دارد: وقتی احساس کنید او اصل مطلب را از دست داده است. اما وقتی این کار را می‌کنید، باید صریحاً بگویید که دارید این کار را انجام می‌دهید.

سطح 5: تکذیب

قانع‌کننده‌ترین شکل مخالفت، تکذیب است. البته نادرترین نیز هست، چرا که بیشترین کار را می‌طلبد. در واقع، سلسله مراتب مخالفت شکل هرم را دارد، به این معنی که هرچه بالاتر می‌رویم، موارد کمتری پیدا می‌کنیم.

برای رد کردن حرف کسی، احتمالاً باید آن را نقل قول کنید. باید “اسلحه دودزا” پیدا کنید، یعنی قسمتی از متنی که با آن مخالفید و سپس توضیح دهید چرا اشتباه است. اگر نتوانید نقل قول مشخصی برای مخالفت پیدا کنید، شاید دارید با آدمکی کاهی مبارزه می‌کنید.

اگرچه رد کردن معمولاً نیاز به نقل قول دارد، اما نقل قول لزوماً به معنای رد کردن نیست. برخی نویسندگان بخش‌هایی از مطالبی را که با آن مخالفند نقل می‌کنند تا ظاهر رد معتبری داشته باشند، اما سپس با پاسخی در سطح 3 یا حتی سطح 0 ادامه می‌دهند.

سطح 6: رد نکته اصلی

قدرت یک مخالفت بستگی به این دارد که شما چه چیزی را رد می‌کنید. قوی‌ترین شکل مخالفت، رد نکته اصلی طرف مقابل است.

حتی در سطح 5 همچنان گاهی شاهد نادرستی عمدی هستیم، مانند زمانی که کسی نکات فرعی یک استدلال را انتخاب می‌کند و آن‌ها را رد می‌نماید. گاهی روحیه‌ای که این کار در آن انجام می‌شود، بیشتر شکلی پیشرفته از حمله شخصی به نظر می‌رسد تا رد واقعی. به عنوان مثال، اصلاح گرامر یا دست زدن به اشتباهات جزئی در نام‌ها یا اعداد. مگر اینکه استدلال مقابل واقعاً به چنین چیزهایی وابسته باشد، تنها هدف اصلاح آن‌ها خدشه‌دار کردن حریف است.

برای واقعاً رد کردن چیزی، باید نکته اصلی یا حداقل یکی از نکات اصلی آن را رد کرد. و این به معنای تعهد صریح به این است که نکته اصلی چیست. پس یک مخالفت مؤثر واقعی شبیه این خواهد بود:

نکته اصلی نویسنده به نظر X است، همانطور که می‌گوید:

<نقل قول>

اما این اشتباه است به دلایل زیر…

لزومی ندارد نقل قولی که به عنوان اشتباه مطرح می‌کنید، لزوماً بیان صریح نکته اصلی نویسنده باشد. کافی است چیزی را رد کنید که آن نکته اصلی به آن وابسته است.

نتیجه‌گیری

اکنون راهی برای طبقه‌بندی انواع مخالفت داریم. این طبقه‌بندی چه فایده‌ای دارد؟

سلسله مراتب مخالفت، راهی برای انتخاب برنده ارائه نمی‌دهد. سطوح گفته شده صرفاً شکل یک اظهارنظر را توصیف می‌کنند، نه اینکه آیا درست است یا نه. یک پاسخ سطح 6 همچنان می‌تواند کاملاً اشتباه باشد.

اما در حالی که سطوح دیگر حد پایینی برای قانع‌کنندگی یک پاسخ تعیین نمی‌کنند، حد بالایی را مشخص می‌کنند. یک پاسخ سطح 2 یا پایین‌تر همیشه غیرقانع‌کننده است.

آشکارترین مزیت طبقه‌بندی انواع مخالفت این است که به مردم کمک می‌کند آنچه را که می‌خوانند ارزیابی کنند. به ویژه به آنها کمک می‌کند استدلال‌های نادرست را درک کنند. یک سخنران یا نویسنده بلیغ می‌تواند با استفاده از کلمات قوی، تصور کند حریفی را شکست داده است. در واقع، این تعریف مردم فریبی است. با نام‌گذاری انواع مختلف مخالفت، سنجاقی به دست خوانندگان انتقادی می‌دهیم تا چنین بادکنک‌هایی را بترکانند.

چنین برچسب‌هایی ممکن است به نویسندگان هم کمک کند. اکثر نادرستی‌های فکری ناخواسته است. کسی که در برابر لحن چیزی که با آن مخالف است استدلال می‌کند، ممکن است فکر کند واقعاً دارد چیزی می‌گوید. عقب‌نشینی و دیدن موقعیت فعلی‌اش در سلسله مراتب مخالفت ممکن است او را ترغیب کند تا تلاش کند به پاسخ استدلالی یا تکذیب برسد.

اما بزرگترین فایده مخالفت خوب، نه فقط این است که گفتگوها را بهتر می‌کند، بلکه این است که افراد درگیر در آن را خوشحال‌تر می‌کند. اگر گفتگوها را مطالعه کنید، می‌بینید در سطح 1 بدخلقی بیشتری نسبت به سطح 6 وجود دارد. وقتی نکته معتبری برای مطرح کردن دارید، نیازی به بدخلقی نیست. در واقع، نمی‌خواهید این کار را بکنید. اگر چیز واقعی برای گفتن داشته باشید، بدخلقی فقط مانع راه شما می‌شود.

اگر بالا رفتن در سلسله مراتب مخالفت مردم را کمتر بدخلق کند، اکثر آن‌ها را خوشحال‌تر خواهد کرد. اکثر مردم واقعاً از بدخلقی لذت نمی‌برند. آن را انجام می‌دهند چون نمی‌توانند جلوی خود را بگیرند.

 

منبع: http://www.paulgraham.com/disagree.html

هومن خطیب زاده

سادگی رو زندگی کن

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا