چرا باید یادگیری را از نو شروع کنیم؟
ما یادگیری را به عنوان افزودن به آنچه از قبل می دانیم می بینیم. اما گاهی اوقات آنچه از قبل می دانیم مانع یادگیری چیز جدیدی می شود.
وقتی راه های تفکری که قبلاً مؤثر بودهاند دیگر کار نمیکنند، باید به دنبال راههای جدیدی باشیم. این اغلب به همان اندازه نیاز به از یادگیری دارد که یادگیری.
سعی کنید اطلاعات جدیدی را بدون تغییر تفکر زیربنایی یاد بگیرید، مانند تلاش برای رنگ آمیزی روی رنگ پوست کنده است. ابتدا باید رنگ قدیمی را جدا کنید، در غیر این صورت رنگ جدید نمی چسبد.
“این چیزی نیست که نمی دانید شما را به دردسر می اندازد. چیزی است که مطمئن هستید درست نیست.” — منسوب به مارک تواین
برای تغییر کاری که انجام می دهیم، ابتدا باید نحوه تفکر خود را تغییر دهیم.
سوگیری ما نسبت به عمل زمانی که در یک شیوه تفکر منسوخ عمل می کنیم می تواند ضد مولد باشد.
در یک مطالعه منتشر شده اخیر در Nature، محققان دریافتند که انسان ها تقریباً همیشه اجزای را به جای کم کردن آنها اضافه می کنند تا مشکلات را حل کنند. این ممکن است توضیح دهد که چرا انسان ها اغلب تمایل دارند برای حل مشکلات فعالیت بیشتری اضافه کنند تا اینکه اقدامات یا طرز تفکر ناکارآمد را کم کنند.
برای مثال، نحوه آموزش دوچرخه سواری به مردم را در نظر بگیرید. اگر در چند سال گذشته دوچرخه سواری را نیاموخته اید، احتمالاً تصادفات زیادی داشته اید و/یا از ‘چرخ های آموزشی’ استفاده کرده اید که به کناره دوچرخه چسبیده اند تا از افتادن شما در هنگام پدال زدن جلوگیری کنند. تا زمانی که ندانستید چگونه تعادل خود را حفظ کنید. تنها در چند سال گذشته بود که دوچرخه های آموزشی بدون پدال رایج تر شدند. سوارکاران جدید با یک ‘دوچرخه تعادلی’ شروع می کنند قبل از اینکه حرکات پدال زدن را اضافه کنند. بسیاری از والدین از این روش حمایت می کنند.
محققان خاطرنشان کردند که اگر شرکت کنندگان در حال ‘انجام چند کار به طور همزمان’ باشند، احتمال کمتری دارد که به کم کردن عناصر برای حل مشکلات فکر کنند. به همین دلیل مهم است که هنگام مواجهه با چالش های پیچیده، زود و اغلب مکث کنیم و تفکر خود را بررسی کنیم.
گاهی اوقات بهترین راه برای حرکت در مسیر تغییر، مکث کردن و پرسیدن “آیا در مورد این موضوع درست فکر می کنیم؟” قبل از پرسیدن “بعداً چه کنیم؟”
حفاری بزرگ
وقتی چشم انداز تغییر می کند، به نقشه های جدید نیاز داریم.
این وضعیتی بود که 15 سال پیش در بوستون به لطف پروژهای به نام Big Dig وجود داشت. همه بزرگراه ها از بالای زمین به زیر شهر منتقل شدند.
دستگاه های ناوبری در آن زمان چندان مفید نبودند زیرا نقشه های داخلی آنها منسوخ شده بود.
این وضعیتی است که امروزه در آن قرار داریم: چشم انداز کسب و کار تغییر کرده است، اما ما هنوز نقشه های ذهنی خود را برای موفقیت به روز نکرده ایم.
نحوه پیمایش در یک چشم انداز در حال تغییر
اگر مجبور به تغییر مسیر شوید چه می کنید؟ ما قبلاً می توانستیم بر اساس نقشه هایی از افرادی که قبل از ورود ما چشم انداز را ترسیم کرده بودند، حرکت کنیم. این کار زمانی جواب می دهد که چشم انداز در حال تغییر نباشد. دستگاه های اولیه ناوبری ماهواره ای اساساً هنوز نقشه های کاغذی بودند. گاهی اوقات ممکن است با دانلود مجموعه جدیدی از نقشه های دیجیتالی آنها را به صورت دستی به روز کنید. با این حال، اگر چشم انداز دائماً در حال تغییر است، به روز رسانی نقشه های ما هر ده سال یا حتی هر دو سال یک بار کافی نیست. ما به سیستمی نقشه برداری نیاز داریم که به طور مداوم به روز شود و حتی آینده را پیش بینی کند، مانند Google Maps یا Waze. به جای رفتن به مدرسه فقط یک بار در ابتدای کار، باید تمرین ترک همه چیز را در تمام مدت داشته باشیم.
مدل های ذهنی تصوراتی عمیقاً ریشه دار در عادات ذهنی و فیزیکی ما هستند. مدل های ذهنی مفروضات شناختی ما در مورد چگونگی کارکرد جهان هستند. آنها نشان دهنده اعتقادات ما در مورد چگونگی ارتباط چیزها و اینکه چه اقداماتی چه نتایجی را به همراه دارد.
مدل های ذهنی را می توان به سختی شناسایی و تغییر داد زیرا آنها معمولاً ناخودآگاه و عمیقاً در نحوه انجام کارهای ما جا افتاده اند. به گردشگرانی فکر کنید که از کشورهایی که در سمت راست جاده رانندگی می کنند به لندن می آیند. یادگیری اینکه باید در یک گذرگاه عابر پیاده به سمت راست نگاه کنید آسان است. اما سخت تر از آن این است که عادت نگاه کردن به چپ را از بین ببرید.
مدل های ذهنی چیست؟
مدلهای ذهنی نحوه درک مغز از حجم عظیمی از دادهها و پردازش آنها به اطلاعات است.
آنها…
- عدسی هایی هستند که از طریق آنها جهان را می بینیم
- فیلترهایی که سیگنال را از نویز جدا می کنند
- چارچوب هایی برای نسبت دادن علت و معلول
- “کلاه های جادویی” برای تصمیم گیری در مورد آنچه که به آگاهی آگاهانه ما راه می یابد.
مثال: کلاه جادویی
اگر شما یا کسی که می شناسید به مجموعه رمان های هری پاتر علاقه دارید، ممکن است کلاه جادویی را از زمانی که هری پاتر برای اولین بار وارد مدرسه جادویی هاگوارتز می شود به یاد داشته باشید. کلاه جادویی، هنگامی که روی سر دانش آموز قرار می گیرد، به تعیین اینکه آنها به کدام خانه یا ‘گروه’ می روند کمک می کند، اما اینکه چگونه به این نتیجه می رسد برای کسی قابل مشاهده نیست. این مانند ناخودآگاه ما است که تصمیمات پنهانی در مورد آنچه که به آگاهی آگاهانه ما راه می یابد می گیرد.
مثال: دوچرخه عقب
از بین بردن مدل های ذهنی عمیقا جا افتاده دشوار است، اما امکان پذیر است.
این ویدیو را برای یک نمونه عالی از اینکه مدل های ذهنی عمیقا جا افتاده می توانند چگونه باشند، بررسی کنید.
شما با یک “دوچرخه” (مدل ذهنی) که کمی بهتر و کمی سریعتر است، نتایج تصاعدی نخواهید گرفت. شما باید یاد بگیرید که چگونه یک دوچرخه عقب را سوار کنید.
خبر خوب این است که این کار امکان پذیر است و لزوماً هشت ماه طول نمی کشد.
این کار نیاز به بازسازی واکنش های خودکار شما دارد، به این معنی که باید مرحله ناخوشایند و ناامید کننده ای را پشت سر بگذارید که در آن احساس نمی کنید در کاری که انجام می دهید خوب هستید.
در این مرحله، حتی دانستن اینکه باید چه کار دیگری انجام دهید کافی نیست. همانطور که گوینده می گوید، دانش برابر با درک نیست.
تراپزیز یادگیری
به یادگیری به عنوان پرش از یک میله تراپزیز به میله دیگر فکر کنید.
اغلب گفته می شود که مردم در برابر تغییر مقاومت می کنند. اما مقاومت اغلب کاملاً منطقی است و آنقدرها هم که فکر می کنیم غلبه بر آن دشوار نیست.
تصور کنید که شما از یک میله تراپزیز آویزان هستید. همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه طناب بالای سر شما شروع به ساییده شدن می کند. شما به پایین نگاه می کنید، اما تور ایمنی وجود ندارد.
مردم به شما فریاد می زنند که رها کنید و در برابر تغییر مقاومت نکنید. اما جایگزین چیست؟ کار منطقی این است که تا زمانی که میله دیگری در دسترس نباشد، آویزان شوید.
در این قیاس، میله اول مدل ذهنی موجود، طناب ساییده شده نمایانگر نیروهای منسوخ کننده آن و میله جدید مدل ذهنی جدید است.
فرآیند یادگیری، یافتن میله جدید، نزدیک کردن آن به اندازه کافی برای رسیدن، پرش از قدیم به جدید و سپس همراهی دیگران با خودتان است.
به مردم کمک کنید پرش کنند
ابتدا، اگر میخواهیم از دیگران بپریم، باید تفکر خود را تغییر دهیم. سپس باید مراحل لازم برای کمک به دیگران برای تغییر تفکرشان را درک کنیم.
مرحله ۱
تشخیص دهید که طناب در حال ساییده شدن است. تشخیص دهید که مدلهای ذهنی منسوخ میشوند.
مرحله ۲
میلههای قدیمی و جدید را تشخیص دهید. تفاوت بین مدلهای قدیمی و جدید را درک کنید.
مرحله ۳
میله جدید را در دسترس قرار دهید. کافی نیست نشان دهیم که میله جدید بهتر است. مردم باید ببینند که می توانند پرش کنند.
باید تفکر خود را تغییر دهیم تا بتوانیم از دیگران بخواهیم که آنها نیز پرش کنند.
رها کردن یک روش تفکر فعلی می تواند نگران کننده باشد. ما ممکن است زمان، منابع و سرمایه اجتماعی زیادی را برای تسلط موفقیت آمیز بر یک روش تفکر و عمل سرمایه گذاری کرده باشیم. با این حال، اگر میخواهیم از دیگران بخواهیم که همین جهش را انجام دهند، باید تحول خودمان را پشت سر بگذاریم.
۱. تشخیص دهید که طناب در حال ساییده شدن است
تشخیص دهید که مدلهای ذهنی منسوخ میشوند.
آیا اقداماتی وجود دارد که زمانی نتایج قابل اعتمادی تولید می کرد اما اکنون ناهموار یا کم اثر هستند؟ آیا مطمئن نیستید که چه کاری باید انجام دهید، اما احساس نمی کنید که داده ها یا اطلاعات بیشتر می تواند وضوح را اضافه کند؟
اینها می توانند نشانه هایی باشند که مشکل واقعی در یک مدل ذهنی قدیمی است.
مثال
طناب ساییده شده فروشگاه های اجاره فیلم
اگر در دهه 2000 و 2010 در تجارت اجاره فیلم بودید، ممکن بود بدون دلیل مشخصی شاهد کاهش تجارت خود باشید. با این حال، افزایش هزینه برای تلاشهای بازاریابی، سود محدود یا اصلاً نداشت. پرسیدن این سوال که “روندهای بازاریابی فروشگاه اجاره فیلم چیست” نیز ممکن است پاسخی را فاش نکند. همه ما پایان این داستان را می دانیم: نتفلیکس و سایر سرویس های پخش جریانی.
با ظهور نتفلیکس و سایر سرویسهای اجاره دیویدی جدید، ممکن بود نادیده گرفتن آنها آسان باشد – “هیچکس واقعاً نمیخواهد دیویدیها را از طریق پست یا از کیوسک اجاره کند – این یک ایده خاص است.” و سپس، دوباره، زمانی که استریم اتفاق افتاد، “مردم نمی خواهند فیلم را روی کامپیوتر تماشا کنند و اتصال اینترنتی آنها به اندازه کافی خوب نیست.” تا زمانی که بیشتر سرویسهای اجاره فیلم متوجه شدند که مدل ذهنی آنها که از آن کار میکنند اساساً منسوخ شده است، خیلی دیر شده بود.
تمرین:
نیاز به مدلهای ذهنی جدید
به چشم انداز فعلی خود فکر کنید. به دنبال مناطقی باشید که در آن مدلهای ذهنی قدیمی دیگر قابل اجرا نیستند.
سوالات:
- یک عادت یا رویه کسب و کار آشنا چیست که دیگر به نظر نمی رسد کار کند؟
- چشم انداز صنعت شما چگونه در حال تغییر است؟ کجاها به مدلهای ذهنی جدید نیاز دارید؟
اهداف متضاد
شاخص دیگر زمانی است که احساس می کنید بین دو هدف متضاد گیر افتاده اید. آنها به نظر متقابلاً منحصر به فرد هستند، اما شما واقعاً می خواهید هر دو را داشته باشید. به عنوان مثال، شرکت های امروزی می خواهند جهانی و محلی باشند، مقیاس و صمیمیت داشته باشند، به سود و هدف دست یابند.
فراتر رفتن از تجارت هایی مانند این نیاز به نوع جدیدی از ذهنیت دارد.
مثال
آمازون: جهانی و محلی
آمازون می تواند از طریق زیرساخت و شبکه توزیع عظیم خود جهانی باشد. همچنین می تواند از طریق بازار فروشندگان کوچک محلی باشد. فناوریهای نمایی لایه داده غنی آن، مقیاس «جهانی» را نیز قادر میسازد تا مقیاس «محلی» ظاهراً مخالف را نیز ممکن سازد.
مثال
فیس بوک: مقیاس و صمیمیت
فیس بوک قادر است شبکه ای با مقیاس عظیم، با میلیاردها کاربر از سراسر جهان ارائه دهد. همچنین میتواند صمیمیت بیسابقهای از توصیهها (محتوا، ارتباطات افراد و غیره) را مانند یک دوست نزدیک یا مشاور، و بخشبندی مشتری (تبلیغات) تقریباً شبیه روابط شخصی یک مغازهدار شهر کوچک ارائه دهد. فناوریهای نمایی «نمودار اجتماعی» آن که جنبههای بی سابقه هر کاربر را تجزیه و تحلیل میکند، اهداف ظاهراً مخالف مقیاس و صمیمیت را ممکن میسازد.
مثال
پاتاگونیا: سود و هدف
بنیانگذاران و کارکنان پاتاگونیا در درجه اول برای نجات سیاره هدایت می شوند – هدفی متحد کننده که در هر بخش از تجارت ظاهر می شود. تا سال 2019، این شرکت بیش از 116 میلیون دلار به پروژه های بهبود سیاره اهدا کرده بود. با این حال، این شرکت همچنین قادر است به عنوان یک برند جهانی سود قابل توجهی کسب کند و حق بیمه قیمت گذاری را مطالبه کند. پاتاگونیا از طریق تعدادی از “عدم یادگیری” در مورد حاکمیت شرکتی، برند و کیفیت – حتی تا حدی که مشتریان را تشویق می کند که محصولات جدید نخرند – وفاداری مشتری را به دست آورده است که از حق بیمه قیمت قابل توجهی نسبت به محصولات رقابتی پشتیبانی می کند که به راحتی هزینه تلاش های تأثیر اجتماعی پاتاگونیا را پوشش می دهد.
تامل
طناب ساییده شده در کار شما چیست؟
در استعاره تغییر به عنوان تراپزی، گاهی اوقات دلیل واضحی برای جهش از تفکر فعلی (“میله فعلی که از آن آویزان هستیم”) به تفکر جدید (“میله جدید”) وجود ندارد. کشف اینکه آیا تفکر قدیمی وجود دارد (“طناب ساییده شده” که فقط تا زمانی از ما پشتیبانی می کند) می تواند مفید باشد.
- یک عادت یا رویه کسب و کار آشنا چیست که دیگر به نظر نمی رسد کار کند؟
- آیا اقداماتی وجود دارد که زمانی نتایج قابل اعتمادی تولید می کرد اما اکنون ناهموار یا کم اثر هستند؟
- آیا مطمئن نیستید که چه کاری باید انجام دهید، اما احساس نمی کنید که داده ها یا اطلاعات بیشتر می تواند وضوح را اضافه کند؟
2. میله های قدیمی و جدید را تشخیص دهید
به روشن شدن تفاوت ها کمک کنید.
موضوع مهم در مورد مدل های ذهنی این است که آنها عمیقا ریشه دار و عمدتا ناخودآگاه هستند.
مدلهای ذهنی عدسیهایی هستند که از طریق آنها جهان را میبینیم. و مانند عینک، هنگامی که به آنها عادت کنیم، متوجه نمیشویم که وجود دارند.
زبان مدل های ذهنی ما را آشکار می کند. نحوه فکر ما در آنچه می گوییم منعکس شده است.
فرآیند یادگیری زمانی که یک مدل ذهنی خوب برای جایگزینی مدل قدیمی نداریم، دشوارتر به نظر می رسد.
“میله جدید” باید هم در مورد فناوری و هم در مورد تفکر باشد.
مثال
از داده در ابر به شرکت در ابر
احتمالا این را برای خودتان دیده اید. عبارات «ما داده های خود را به ابر منتقل می کنیم» در مقابل «ما شرکت خود را به ابر منتقل می کنیم» را مقایسه کنید.
اینها فقط تفاوت های کلامی نیستند. هر عبارت منعکس کننده مدلهای ذهنی بسیار متفاوتی از ابر به عنوان یک استراتژی فناوری اطلاعات یا یک استراتژی تجاری است.
تفکر در مورد ابر به عنوان ذخیره سازی داده ها، نشان دهنده تفکر در مورد داده ها به عنوان چیزی در حال سکون است که ما به مکان جدیدی منتقل می کنیم، مانند جابجایی فایل ها از یک هارد دیسک به دیگری، یک استراتژی نوسازی فناوری اطلاعات است. فکر کردن به ابر به عنوان پایه ای برای کل شرکت بسیار نمایی تر است – این بدان معناست که نه تنها داده ها، بلکه عملیات، تعامل با مشتری و همکاری را نیز منتقل کنیم.
مثال
هوش مصنوعی: از صفحه گسترده تا الگوریتم
هوش مصنوعی یکی دیگر از نمونه های عالی از یک فناوری نمایی است که تنها به اندازه تفکری که به آن وارد می کنیم مفید است. به عنوان مثال، در پس فناوری نمایی هوش مصنوعی، تفکر نمایی قرار دارد که برای استفاده از این فناوری (یا محافظت در برابر اجرای ضعیف آن) باید درک شود. برای استفاده از هوش مصنوعی، باید مفاهیم پیش بینی، الگوریتم ها، (محدودیت های) اتوماسیون، اخلاق داده و داده در حال حرکت را درک کنیم. در غیر این صورت، احتمالاً با این فناوری به جایی نخواهیم رسید. به طور خلاصه، تا زمانی که یک تغییر نمایی در مدل ذهنی خود از صفحه گسترده به الگوریتم ایجاد نکنیم، فناوری هوش مصنوعی تنها یک صفحه گسترده بهبودیافته تدریجی به ما می دهد.
3. میله جدید را در دسترس قرار دهید
کافی نیست نشان دهیم که میله جدید بهتر است.
انتقال به یک روش تفکر جدید دو ریسک دارد. یک ریسک این است که مردم روش جدید را به اندازه کافی متفاوت از روش قدیم نمی بینند، بنابراین به روش تفکر پیش فرض باز می گردند. دیگری این است که روش جدید خیلی متفاوت است، بنابراین مردم نمی توانند آن را به آنچه قبلاً می دانند مرتبط کنند.
راه حل استفاده از یک تصویر آشنا برای ایجاد پلی بین قدیم و جدید است.
یک “کالسکه بدون اسب” پیدا کنید
برای کمک به مردم برای جهش، جدید را با کلمات قدیمی توصیف کنید.
وقتی اولین بار اتومبیل به وجود آمد، به آن کالسکه بدون اسب می گفتند، زیرا مانند یک کالسکه کشیده شده توسط اسب بود اما بدون اسب. تنها با گذشت زمان نام خاص خود را به خود گرفت.
ما می توانیم همین را در عباراتی مانند “ماشین های بدون راننده”، “کیف پول دیجیتال” و “اینترنت اشیا” ببینیم.
یک قسمت از مدل موجود و یک قسمت از مدل جدید است. این به مردم کمک می کند تا مدل ذهنی جدید را درک کنند و با آن راحت شوند.
“نوآوری ترکیبی از قدیم و جدید با کمی تعجب است.”
آل اتمانسکی
مثال
معرفی آیفون
اعلامیه استیو جابز در سال 2007 مبنی بر معرفی آیفون اصلی، نمونه خوبی از یک کالسکه بدون اسب است.
او با صحبت در مورد اینکه چگونه اپل سه محصول جدید را معرفی می کند، آغاز کرد: یک پخش کننده موسیقی با صفحه لمسی، یک تلفن همراه و یک ارتباط دهنده اینترنتی. سپس نشان داد که این سه محصول نیست، بلکه یکی است.
با انجام این کار، او اطمینان حاصل کرد که مردم متوجه شده اند که آیفون فقط یک تلفن نیست، بلکه هر سه این قابلیت ها را دارد.
تمرین
تغییر ذهنیت
از موارد زیر برای کمک به مردم برای تغییر به یک طرز فکر جدید استفاده کنید.
- مخاطب را انتخاب کنید
به چه کسی برای تغییر در مدل ذهنی کمک می کنید؟ شما می خواهید این مراحل را برای هر مخاطب تکمیل کنید.
- حوزه ای را که در آن نوآوری می کنید شناسایی کنید
به عنوان مثال، حمل و نقل حوزه ای برای کالسکه های بدون اسب است.
- کلمات داخل [ ] را با اصطلاحات خود جایگزین کنید
امروز، آنها به [حوزه] به عنوان [ذهنیت موجود] فکر می کنند.
مثال: امروز، آنها به حمل و نقل به عنوان اسب فکر می کنند.
- کلمات را برای بازسازی آن طرز فکر پیدا کنید
در آینده، آنها می توانند به [حوزه] به عنوان [ذهنیت جدید] فکر کنند.
مثال: در آینده، آنها می توانند به حمل و نقل به عنوان خودرو فکر کنند.
تمرین
کالسکه بدون اسب
از برگه کار زیر برای تکمیل تغییر ذهنیت با کمک به مردم برای فکر کردن به جدید در اصطلاحاتی که با آنها آشنا هستند استفاده کنید.
مفهوم جدید خود را بر اساس مفهوم قدیمی بیان کنید. کلمات داخل [ ] را با اصطلاحات خود جایگزین کنید.
یک راه برای فکر کردن به آینده [حوزه] از طریق لنز گذشته به عنوان [ذهنیت جدید] است.
مثال: یک راه برای فکر کردن به آینده حمل و نقل از طریق لنز گذشته به عنوان یک کالسکه بدون اسب است.
توانایی یادگیری به عنوان یک قابلیت، نه تنها در مورد جایگزینی مدل های ذهنی منسوخ شده، بلکه در مورد تغییر بین چندین مدل قابل اجرا نیز می باشد. به عنوان مثال، مکان های زیادی وجود دارد که “تفکر افزایشی” مفید است، مانند بهبود فرآیند، بهینه سازی، ایمنی و کاهش هزینه. زمینه های دیگری وجود دارند که تفکر نمایی مطلوب است – زمانی که ما ارزش جدیدی ایجاد می کنیم، مشکلات ظاهراً غیرقابل حل را حل می کنیم یا جوامع و بازارهای جدیدی را راه اندازی می کنیم. می توانید توانایی تغییر بین دو یا چند مدل مفید را به عنوان آمبیدکستری (چابکی) در نظر بگیرید. همانطور که توانایی استفاده از هر دو دست راست و چپ به طور مساوی مفید (و نادر) است، افرادی و سازمان هایی که می توانند در بسیاری از مدل های ذهنی مختلف عمل کنند، مقاوم و ارزشمند هستند.
خلاصه
در این دوران تحول، برخی از عزیزترین مفروضات و باورهای ما نادرست می شوند. مدلهای ذهنی اغلب عمیقاً در عادات ذهنی و فیزیکی ما ریشه دارند. به یادگیری به عنوان پرش از یک میله تراپزی غیرقابل تحمل به یک میله جدید و بهتر فکر کنید.
سه مرحله برای کمک به دیگران برای تغییر تفکر:
- تشخیص دهید که طناب در حال ساییده شدن است. بدانید که مدلهای ذهنی چه زمانی از رده خارج میشوند.
- میله های قدیمی و جدید را تشخیص دهید. کمک به روشن شدن تفاوت ها.
- میله جدید را در دسترس قرار دهید. یک کالسکه بدون اسب پیدا کنید تا جدید را بر اساس قدیمی ارائه دهید.
منبع:https://www.digitalfluency.guide/thinking-for-a-digital-era/unlearning-mental-models