هیچ شرکتی فرهنگ ندارد. هر شرکتی یک فرهنگ است. یک کسب و کار نوپا تیمی از افرادی است که مأموریت دارند و فرهنگ خوب چیزی است که در داخل به نظر می رسد. اولین تیمی که من ساختم در سیلیکون ولی به عنوان “مافیای پی پال” شناخته می شود زیرا بسیاری از همکاران سابق من، از جمله ایلان ماسک، رید هافمن و دیوید ساکس، به کمک به یکدیگر برای تأسیس و سرمایه گذاری در شرکت های فناوری موفق ادامه داده اند.
ما با مرتب کردن رزومه ها و استخدام با استعدادترین افراد، مافیا تشکیل ندادیم. من نتایج مختلط این رویکرد را زمانی که در یک شرکت حقوقی در نیویورک کار می کردم، دیده بودم. روابط بین وکلایی که من با آنها کار می کردم به طرز عجیبی ضعیف بود. آنها تمام روز را با هم می گذراندند، اما به نظر می رسید که تعداد کمی از آنها حرف زیادی برای گفتن به یکدیگر خارج از دفتر داشته باشند.
چرا با گروهی از افرادی که حتی همدیگر را دوست ندارند کار کنید؟ نگاه صرفاً حرفه ای به محل کار، که در آن افراد آزاد به صورت معاملاتی وارد و خارج می شوند، بدتر از سرد است: حتی منطقی هم نیست. از آنجایی که زمان ارزشمندترین دارایی شماست، عجیب است که آن را صرف کار با افرادی کنید که آینده بلندمدتی را با هم نمی بینند.
قاعده 1: بهترین استارتاپ ها شبیه ترین فرهنگ ها را به فرقه ها دارند
در شدیدترین نوع سازمان، اعضای آن دنیای بیرون را رها می کنند و فقط با سایر اعضا معاشرت می کنند. ما کلمه ای برای چنین سازمان هایی داریم: فرقه ها. فرهنگ های تسلیم کامل از بیرون دیوانه به نظر می رسند. اما کارآفرینان باید فرهنگ های تسلیم کامل را جدی بگیرند.
قطب مخالف فرقه، یک شرکت مشاوره ای مانند Accenture است: نه تنها فاقد مأموریت مشخصی است، بلکه مشاوران فردی به طور منظم وارد و خارج از شرکتهایی میشوند که هیچ ارتباط بلندمدتی با آنها ندارند.
فرهنگ هر شرکتی را می توان در یک طیف خطی ترسیم کرد:
استارتاپ های برتر را می توان انواع فرقه های کمی کمتر افراطی دانست. بزرگترین تفاوت این است که فرقه ها تمایل دارند در مورد چیزی مهم به شدت اشتباه کنند. افراد در یک استارتاپ موفق در مورد چیزی به شدت درست هستند که افراد خارج از آن از دست داده اند.
قاعده 2: دادن فرصت به مردم برای “تغییر جهان” یک راه مزخرف برای استخدام کارکنان است
استخدام یک شایستگی اصلی برای هر شرکتی است. هرگز نباید برون سپاری شود. افراد با استعداد نیازی به کار کردن برای شما ندارند؛ آنها گزینه های زیادی دارند. شما باید از خود بپرسید:
چرا کسی باید به عنوان بیستمین مهندس به شرکت شما بپیوندد در حالی که می تواند با پول بیشتر و اعتبار بیشتر در Google کار کند؟
در اینجا چند پاسخ بد وجود دارد:
- سهام اختیاری شما در اینجا بیش از جاهای دیگر ارزش خواهد داشت.
- شما با باهوش ترین افراد جهان کار خواهید کرد.
- می توانید به حل چالش برانگیزترین مشکلات جهان کمک کنید.
همه شرکت ها همین ادعاها را مطرح می کنند، بنابراین به شما کمک نمی کنند متمایز شوید.
قاعده 3: همه در استارتاپ شما باید فقط یک شغل داشته باشند
صلح داخلی چیزی است که به یک استارتاپ اجازه میدهد تا زنده بماند. اما اکثر درگیریها در داخل یک شرکت زمانی اتفاق میافتد که همکاران برای مسئولیتهای مشابه رقابت میکنند. استارتاپها با توجه به اینکه نقشهای شغلی در مراحل اولیه سیال هستند، با خطر به خصوص بالایی از این امر مواجه هستند.
بهترین کاری که من به عنوان مدیر در PayPal انجام دادم این بود که هر فرد در شرکت را مسئول انجام فقط یک کار کردم. من این کار را شروع کردم فقط برای ساده کردن وظیفه مدیریت افراد. اما بعد متوجه یک نتیجه عمیقتر شدم: تعریف نقشها منجر به کاهش درگیری میشود. از بین بردن رقابت، ایجاد روابط بلندمدت را برای همه آسانتر میکند که فراتر از حرفهای صرف است.
قاعده 4: کارمندانی را استخدام کنید که از پوشیدن آرم شما روی هودی های خود هیجان زده هستند
استارتاپها منابع محدود و تیمهای کوچکی دارند. آنها باید برای زنده ماندن سریع و کارآمد کار کنند، و این کار زمانی آسانتر است که همه از جهان درک مشترکی داشته باشند.
این یک تصور غلط رایج است که کارگران بخش فناوری اهمیتی به آنچه می پوشند نمی دهند، اما اگر به پیراهن هایی که افراد در Mountain View و Palo Alto به سر کار می پوشند، دقت کنید، لوگوی شرکت هایشان را خواهید دید. و کارمندان بخش فناوری بسیار به آنها اهمیت می دهند.
یونیفورم استارتاپی یک اصل ساده اما اساسی را در بر می گیرد: همه در شرکت شما باید به یک شکل متفاوت باشند – قبیله ای از افراد همفکر که به شدت به مأموریت شرکت متعهد هستند.
از همه مهمتر، با جنگ مزایا مبارزه نکنید. هر کسی که به شدت تحت تأثیر تحویل لباسشویی رایگان یا مراقبت از حیوانات خانگی قرار می گیرد، افزودنی بد برای تیم شما خواهد بود. فقط اصول اولیه را پوشش دهید و سپس چیزی را وعده دهید که هیچ کس دیگری نمی تواند: فرصت انجام کارهای غیرقابل جایگزینی در یک مشکل منحصر به فرد در کنار افراد بزرگ.
منبع:https://www.wired.com/2014/09/run-startup-like-cult-heres