تفکر از اصول اولیه:ایلان ماسک و قدرت فکر کردن مستقل(برای خود)
تفکر بنیادی، که گاهی اوقات استدلال از اصول اولیه نامیده می شود، یکی از مؤثرترین روشهایی است که میتوانید برای تجزیه مشکلات پیچیده و ایجاد راهحلهای مبتکرانه به کار بگیرید. همچنین ممکن است بهترین رویکرد برای یادگیری تفکر مستقل باشد.
رویکرد اصول اولیه توسط بسیاری از متفکران بزرگ از جمله مخترع یوهانس گوتنبرگ، استراتژیست نظامی جان بوید و فیلسوف باستانی ارسطو به کار رفته است، اما هیچ کس فلسفه تفکر اصول اولیه را مؤثرتر از کارآفرین ایلان ماسک تجسم نمی کند.
در سال 2002، ماسک تلاش خود را برای ارسال اولین راکت به مریخ آغاز کرد – ایده ای که در نهایت به شرکت هوافضای اسپیس ایکس تبدیل شد.
او از همان ابتدا با یک چالش بزرگ مواجه شد. ماسک پس از بازدید از تعدادی از تولیدکنندگان هوافضا در سراسر جهان، متوجه شد که هزینه خرید یک راکت نجومی است – تا 65 میلیون دلار. با توجه به قیمت بالای آن، او شروع به بازنگری مشکل کرد.
ماسک در مصاحبهای گفت: «من تمایل دارم از دیدگاه فیزیکی به مسائل نزدیک شوم. فیزیک به شما می آموزد که به جای قیاس، از اصول اولیه استدلال کنید. بنابراین گفتم، باشه، بیایید به اصول اولیه نگاه کنیم. یک موشک از چه چیزی ساخته شده است؟ آلیاژهای آلومینیوم درجه هوافضا، به علاوه مقداری تیتانیوم، مس و فیبر کربن. سپس پرسیدم، ارزش این مواد در بازار کالا چقدر است؟ مشخص شد که هزینه مواد یک موشک حدود دو درصد از قیمت معمولی است.»
ماسک به جای خرید یک موشک تمام شده با ده ها میلیون دلار، تصمیم گرفت شرکت خود را تأسیس کند، مواد اولیه را ارزان بخرد و خودش موشک ها را بسازد. اسپیس ایکس متولد شد.
طی چند سال، اسپیس ایکس قیمت پرتاب موشک را تقریباً 10 برابر کاهش داد و همچنان سودآوری داشت. ماسک از تفکر اصول اولیه برای تجزیه وضعیت به اصول اولیه، دور زدن قیمت های بالای صنعت هوافضا و ایجاد یک راه حل مؤثرتر استفاده کرد.
تفکر اصول اولیه عمل خلاصه کردن یک فرآیند به اجزای اساسی است که می دانید از آنجا ساختن درست است. بیایید نحوه استفاده از تفکر اصول اولیه در زندگی و کار خود را مورد بحث قرار دهیم.
تعریف تفکر اصول اولیه
یک اصل اولیه، فرضیه اساسی است که نمیتوان آن را بیشتر تجزیه کرد. بیش از دو هزار سال پیش، ارسطو اصل اولیه را به عنوان «اولین مبنایی که چیزی از آن شناخته میشود» تعریف کرد.
تفکر اصول اولیه، یک راه فانتزی برای گفتن «مانند یک دانشمند فکر کنید» است. دانشمندان هیچ چیز را فرض نمیکنند. آنها با سوالاتی مانند «از چه چیزی مطمئن هستیم؟ چه چیزی ثابت شده است؟» شروع میکنند.
در تئوری، تفکر اصول اولیه از شما میخواهد عمیقتر و عمیقتر حفر کنید تا زمانی که فقط با حقایق بنیادی یک موقعیت باقی بمانید. رنه دکارت، فیلسوف و دانشمند فرانسوی، این رویکرد را با روشی که اکنون به آن «شک دکارت» میگوییم پذیرفت، که در آن «به طور سیستماتیک در مورد هر چیزی که میتوانست شک کند، تا زمانی که به آنچه میدید به عنوان حقیقتهای کاملاً غیرقابل انکار باقی میماند، شک میکرد».
در عمل، شما نیازی نیستید هر مشکلی را تا سطح اتمی ساده کنید تا از مزایای تفکر اصول اولیه بهره مند شوید. شما فقط باید یک یا دو سطح عمیقتر از اکثر مردم بروید. راهحلهای مختلف در سطوح مختلف انتزاع ارائه میشوند. جان بوید، خلبان جنگنده و استراتژیست نظامی مشهور، آزمایش فکری زیر را ایجاد کرد که نشان میدهد چگونه از تفکر اصول اولیه به روشی عملی استفاده کنیم.
تصور کنید که سه چیز دارید:
- یک قایق موتوری با یک اسکی باز در پشت آن
- یک تانک نظامی
- یک دوچرخه
حالا، بیایید این موارد را به اجزای تشکیلدهنده آنها تجزیه کنیم:
- قایق موتوری: موتور، بدنه قایق و یک جفت اسکی
- تانک: آجهای فلزی، صفحات زرهی فولادی و یک توپ
- دوچرخه: فرمان، چرخ، دنده و صندلی
چه چیزی را می توانید از این قطعات جداگانه بسازید؟ یک گزینه این است که با ترکیب فرمان و صندلی از دوچرخه، آجهای فلزی از تانک و موتور و اسکی از قایق، یک اسنوموبیل بسازید.
این به طور خلاصه فرآیند تفکر اصول اولیه است. این چرخه شکستن یک موقعیت به قطعات اصلی و سپس بازسازی آنها به روشی موثرتر است. تجزیه و سپس بازسازی.
چطور اصول اولیه نوآوری را ایجاد می کنند؟
مثال اسنوموبیل همچنین ویژگی دیگری از تفکر اصول اولیه را برجسته می کند، که ترکیب ایده ها از زمینه های به ظاهر نامرتبط است. به نظر می رسد یک تانک و یک دوچرخه هیچ وجه اشتراکی ندارند، اما قطعات یک تانک و یک دوچرخه را می توان برای توسعه نوآوری هایی مانند اسنوموبیل ترکیب کرد.
بسیاری از ایدههای پیشگامانه در تاریخ نتیجه تقلیل همه چیز به اصول اولیه و سپس جایگزینی یک راهحل مؤثرتر برای یکی از بخشهای کلیدی بوده است.
برای مثال، یوهانس گوتنبرگ فناوری پرس پیچ – وسیلهای که برای تهیه شراب استفاده میشد – را با حروف متحرک، کاغذ و جوهر ترکیب کرد تا دستگاه چاپ را اختراع کند. حروف متحرک قرنها بود که استفاده میشد، اما گوتنبرگ اولین کسی بود که اجزای تشکیلدهنده فرآیند را در نظر گرفت و فناوری را از یک زمینه کاملاً متفاوت اقتباس کرد تا چاپ را بسیار کارآمدتر کند. نتیجه یک نوآوری تغییر دهنده جهان و توزیع گسترده اطلاعات برای اولین بار در تاریخ بود.
بهترین راه حل جایی نیست که همه قبلاً به آن نگاه می کنند.
تفکر اصول اولیه به شما کمک میکند تا اطلاعات را از رشتههای مختلف جمعآوری کنید تا ایدههای جدید و نوآوری ایجاد کنید. شما با رسیدن به حقایق شروع می کنید. هنگامی که پایه ای از حقایق داشتید، می توانید برنامه ای برای بهبود هر قسمت کوچک تهیه کنید. این فرآیند به طور طبیعی منجر به جستجوی گسترده برای جایگزین های بهتر می شود.
چالش استدلال از اصول اولیه
تفکر اصول اولیه را می توان به راحتی توصیف کرد، اما تمرین آن بسیار دشوار است. یکی از موانع اصلی تفکر اصول اولیه، تمایل ما به بهینه سازی فرم به جای عملکرد است. داستان چمدان نمونه کاملی از این موضوع را ارائه می دهد.
در رم باستان، سربازان از کیف ها و کیف های دستی چرمی برای حمل غذا در حین اسب سواری در سراسر کشور استفاده می کردند. در همان زمان، رومی ها وسایل نقلیه زیادی با چرخ مانند ارابه، کالسکه و واگن داشتند. و با این حال، برای هزاران سال، هیچ کس به فکر ترکیب کیف و چرخ نیفتاد. اولین چمدان چرخدار تا سال 1970 اختراع نشد، زمانی که برنارد سادوف چمدان خود را از طریق فرودگاهی حمل می کرد و کارگری را دید که یک ماشین سنگین را روی یک پایه چرخدار میغلتاند.
در طول قرنهای 1800 و 1900، کیفهای چرمی برای مصارف خاصی تخصصی شدند: کوله پشتی برای مدرسه، کوله پشتی برای پیادهروی، چمدان برای سفر. زیپ به کیف ها در سال 1938 اضافه شد. کوله پشتی های نایلونی برای اولین بار در سال 1967 فروخته شدند. با وجود این پیشرفت ها، شکل کیف تا حد زیادی بدون تغییر باقی ماند. نوآوران تمام وقت خود را صرف ایجاد تغییرات جزئی در یک موضوع مشابه کردند.
آنچه شبیه نوآوری به نظر می رسد، اغلب تکرار اشکال قبلی به جای بهبود عملکرد اصلی است. در حالی که همه افراد روی چگونگی ساختن یک کیف بهتر (فرم) تمرکز کرده بودند، سادوف چگونگی ذخیره و جابجایی وسایل به طور کارآمدتر (عملکرد) را در نظر گرفت.
چگونه برای خودتان فکر کنید؟
تمایل انسان به تقلید، یک مانع رایج برای تفکر اصول اولیه است. هنگامی که اکثر مردم آینده را تصور می کنند، به جای اینکه عملکرد رو به جلو پیش بینی کنند، شکل فعلی رو به جلو پیش بینی می کنند .
برای مثال، هنگام انتقاد از پیشرفت تکنولوژیکی، برخی از افراد می پرسند: «ماشین های پرنده کجا هستند؟»
نکته این است: ما ماشین های پرنده داریم. آنها هواپیما نامیده می شوند. افرادی که این سوال را می پرسند آنقدر روی فرم (یک شی پرنده که شبیه ماشین است) متمرکز هستند که تابع را (حمل و نقل با پرواز) نادیده می گیرند. این همان چیزی است که ایلان ماسک به آن اشاره می کند وقتی می گوید که مردم اغلب “از طریق قیاس زندگی می کنند”.
از ایده هایی که به ارث می برید، مراقب باشید. کنوانسیون های قدیمی و اشکال قبلی اغلب بدون سوال پذیرفته می شوند و پس از پذیرفته شدن، حد و مرزی برای خلاقیت ایجاد می کنند.
این تفاوت یکی از تفاوت های کلیدی بین بهبود مستمر و تفکر اصول اولیه است. بهبود مستمر تمایل دارد در مرزی که توسط چشم انداز اولیه تعیین شده است رخ دهد. در مقابل، تفکر اصول اولیه مستلزم آن است که وفاداری خود را به اشکال قبلی کنار بگذارید و تابع را در مرکز و جلو قرار دهید. شما در تلاش برای دستیابی به چه چیزی هستید؟ خروجی عملکردی که می خواهید به آن برسید چیست؟
عملکرد را بهینه کنید. فرم را نادیده بگیرید. اینگونه است که یاد می گیرید برای خودتان فکر کنید.
قدرت اصول اولیه
از قضا، شاید بهترین راه برای توسعه ایده های پیشرفته، شروع با تجزیه و تحلیل مسائل به اصول اولیه باشد. حتی اگر سعی در توسعه ایده های نوآورانه ندارید، درک اصول اولیه حوزه خودتان یک استفاده هوشمندانه از وقت شماست. بدون تسلط بر اصول اولیه، شانس کمی برای تسلط بر جزئیاتی وجود دارد که در سطوح بالای رقابت تفاوت ایجاد می کند.
هر نوآوری، از جمله نوآورانه ترین آنها، نیاز به دوره طولانی تکرار و بهبود دارد. شرکت SpaceX که در ابتدای این مقاله ذکر شد، قبل از اینکه بفهمد چگونه یک موشک مقرون به صرفه و قابل استفاده مجدد بسازد، شبیه سازی های زیادی انجام داد، هزاران تنظیم انجام داد و به چندین آزمایش نیاز داشت.
تفکر اصول اولیه نیاز به بهبود مستمر را از بین نمی برد، اما جهت بهبود را تغییر می دهد. بدون استدلال از اصول اولیه، وقت خود را صرف ایجاد بهبودهای کوچک در یک دوچرخه می کنید تا یک اسنوموبیل. تفکر اصول اولیه شما را در مسیر متفاوتی قرار می دهد.
اگر می خواهید یک فرآیند یا اعتقاد موجود را ارتقا دهید، بهبود مستمر یک گزینه عالی است. اگر می خواهید یاد بگیرید که چگونه برای خودتان فکر کنید، استدلال از اصول اولیه یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار است.