در رأس (بودن) تنهاییست. کارآفرین بودن حتی از آن هم تنهاتر است. اما مجبور نیستید این مبارزه را به تنهایی انجام دهید.
در این مقاله، که بر اساس یک قسمت پادکست Greymatter است که من با کریس یه، همکار Blitzscaling خود ضبط کردم، بحث میکنم که چرا کارآفرین بودن تا این حد تنهاست، چگونه با این چالش از طریق موفقیت (LinkedIn) و شکست (SocialNet) مقابله کردم، و چگونه کارآفرینان میتوانند متحدان و کمکهایی برای مبارزه با تنهایی پیدا کنند. می توانید به پادکست در اینجا گوش دهید.
چرا کارآفرین اینقدر تنهاست؟
وقتی احساس تنهایی می کنید، یافتن ارتباط مهم است. در اینجا چند راه برای انجام این کار آورده شده است:
“مردم اغلب انزوا و تنهایی مدیرعامل بودن را با انزوا و تنهایی یک کارآفرین بودن اشتباه می گیرند. در حالی که هر دو سفرهای تنهایی هستند، سفر کارآفرین حتی تنهاتر از سفر مدیرعامل است.”
تنها بودن در مقام مدیرعامل سخت است. شما باید مسئولیت بزرگترین تصمیمها را بپذیرید و قدرت مدیریتی، دوستی با دیگران در سازمان را برای شما دشوار میکند. یکی از دلایل وجود گروههایی مثل YPO برای مدیران ارشد همین است؛ تا گروه اجتماعی همتایانی برای آنها فراهم کند که با چالشهایشان آشنا هستند.
اما تنهایی یک کارآفرین به مراتب سختتر است. مسیر یک بنیانگذار حتی شدیدتر و چالشبرانگیزتر است. من اغلب میگویم راهاندازی یک شرکت مثل پرتاب کردن خودتان از یک صخره و مونتاژ یک هواپیما در حین سقوط است. این ترسناک است. اما ترسناکتر این است که شما کل اجتماعی از آدمهایی که به آنها علاقه دارید را متقاعد کردهاید که با شما از آن صخره بپرند. این شامل آدمهایی میشود که انتخاب میکنند بپرند، مثل:
- همبنیانگذاران شما
- کارمندان شما
- سرمایهگذاران شما
- و همچنین کسانی که شما آنها را به همراه خود برای این سفر می کشید، مانند خانواده خود و خانواده های کارمندان خود.
و درحالیکه همه در حال سقوط آزاد هستید و صخرههای زیر نزدیک میشوند، همه به شما نگاه میکنند و میگویند: تو ما را متقاعد کردی که این ایده خوبی بود و کار میکند، پس ما اینجا با تو هستیم. درعینحال، هرچقدر هم که مطمئن باشید، میدانید که اکثریت قریب به اتفاق استارتاپها شکست میخورند، و نتیجه پیشفرض این است که شما و همه افرادی که به شما اعتماد کردهاند، در نهایت به زمین کوبیده میشوند.
اوضاع تحت فشار قرار میگیرد و خود را در سایه دره مرگ میبینید و تردید دارید که آیا زنده میمانید یا نه. هر شخص عاقلی در این وضعیت احساس ترس، عدم اطمینان و تردید میکند، اما بنیانگذاران نمیتوانند این احساسات را به دیگران در سازمان منتقل کنند. حتی اگر هم بنیانگذارانی برای تقسیم بار داشته باشید، باز هم بار سنگینی است.
مطالعه موردی 1: رویارویی با تنهایی در SocialNet
استارتاپ اول من، SocialNet، سفری تنها و پراسترس بود، و من هنوز هم برخی از آثار آن را احساس میکنم. من هنوز در حال رژیم گرفتن برای از دست دادن وزن اضافهای هستم که به عنوان یک کارآفرین به دست آوردم. فکر میکنم من یکی از آن کارآفرینانی بودم که غذا برایشان تسکیندهنده استرس بود.
یکی از عوامل اصلی که سفر SocialNet من را به چالشی فراتر برد، این بود که بسیاری از جنبههای آن برایم تازگی داشت و ناشناخته بود، از دسته محصول (در آن زمان چیزی به نام شبکههای اجتماعی وجود نداشت) تا این واقعیت که این اولین استارتاپ برای بسیاری از اعضای تیم از جمله خود من بود.
در نتیجه، من زمان و انرژی عاطفی زیادی را صرف متقاعد کردن مردم برای پیوستن به سمت خودم کردم، و سپس وقتی که پیوستند، باید از ترک آنها جلوگیری میکردم.
هر روز با چالش حتی ندانستن اینکه استرسهای روز بعد چه خواهد بود مواجه بودم. این روی بقیه زندگی من تأثیر گذاشت و وقتی از دوست دخترم در آن زمان جدا شدم، وضعیت من حتی بیشتر از این تنها شد.
در نهایت، شرکت شکست خورد. سعی کردم آنچه را که میتوانستم از این تجربه یاد بگیرم و بار بعدی بهتر عمل کنم.
مطالعه موردی 2. LinkedIn و درس هایی در مدیریت تنهایی
شرکت دومی که تاسیس کردم، LinkedIn بود. تجربه من در LinkedIn به مراتب بهتر از تجربه SocialNet بود. من این شرکت را با برخی از افراد SocialNet و برخی از افراد PayPal (جایی که بخشی از تیم بنیانگذار بودم و به آن کمک کردم تا عرضه اولیه عمومی شود و توسط eBay اکتساب شود) تأسیس کردم.
ما تجربه استارتاپ بیشتری داشتیم، و از پیش میدانستیم که این سفر، سفری دشوار در مسیری ناهموار خواهد بود. و از دیدگاه عاطفی، ما درک کردیم که فراهم کردن انرژی مثبت برای یکدیگر در طول مسیر، عامل کلیدی برای موفقیت ما خواهد بود.
یکی از راههایی که من تنهایی کارآفرینی را مدیریت کردم، پیدا کردن شرکایی برای سفر بود که بهتر آماده شده بودند. همه ما میدانستیم که با هم از یک صخره پرت شدهایم، و برخلاف SocialNet ، تیم انتظارات واقعبینانهای در مورد ریسکهایی که قبول میکردند داشت، نه اینکه فقط بگویند: باشه Reid، خوبه!
اما حتی در LinkedIn هم لحظاتی داشتیم که در دره سایه مرگ احساس میکردیم _چرا فکر کردیم این هیچوقت کار خواهد کرد؟_ در یک نقطه، من در حال رانندگی به فرودگاه برای نمایندگی LinkedIn در یک کنفرانس مهم بودم، که یکی از مدیران ارشد من تماس گرفت و گفت: این خیلی استرسزاست، من دارم میرم بیرون. آن لحظه برای من تنها و پر استرس بود، چون نمیتوانستم از کس دیگری بخواهم مشکل را حل کند. پس به آن مدیر گفتم: من سوار پروازم نمیشوم. برمیگردم و به خانهات میآیم تا این موضوع را حل کنیم.
به یاد داشته باشید: شما در تنهایی خود تنها نیستید
این نوع اتفاقات در 99٪ استارتاپها رخ میدهد، و حتی میتواند پس از موفقیت شرکت شما هم اتفاق بیفتد. Airbnb همین اخیرا یک عرضه اولیه عمومی بسیار موفقیتآمیز داشت، اما همانطور که برایان چسکی پس از آن در تلویزیون تعریف کرد، طی شروع همهگیری کووید-19، او فکر میکرد شاید این همهگیری کل صنعت مسافرتی از جمله شرکت او را نابود کند.
خوشبختانه، او و بقیه تیم درک کردند که کارمندان و جامعه میزبانان شگفتانگیزی دارند، و راهی برای تغییر موفقیتآمیز کسب و کار پیدا کردند.
وقتی شما با وضعیتی مثل برایان یا حتی وضعیتی که من با آن مدیر لجوج خودم مواجه بودم، روبرو هستید، کسی نیست که بتوانید نزد او بروید و شکایت کنید یا بگویید: من دارم میرم بیرون. به عنوان کارآفرین و رهبر، شما باید ضربه را جذب کنید.
و شما روز به روز احساس تنهایی خواهید کرد. واقعاً، واقعاً تنها. مردم نمیخواهند شما تز سرمایهگذاری متوازن، استراتژی و نحوه مدیریت عوامل ریسک را توضیح دهید. آنها فقط میخواهند شما بگویید: “ما پیروز میشویم.”
“من بارها نگران بودم که اگر ترس، عدم اطمینان و تردید خودم را اعتراف کنم، شانس موفقیت خودم را خراب میکنم. در نهایت، آیا همه فضیلتهای پشتکار، استقامت و هرگز تسلیم نشدن را ستایش نمیکنند؟”
در واقع، خیر. بسیار مهم است به یاد داشته باشید که:
- افرادی وجود دارند که میتوانند بینظمی را بپذیرند و با عدم قطعیت کنار بیایند، و درک میکنند که شما میتوانید شک و تردید معقولی داشته باشید، اما باز هم متعهد بمانید. یکی از درسهایی که یاد گرفتم این بود که خودم را با افرادی احاطه کنم که بتوانم با آنها به طور صادقانه در مورد چالشهای سفر از جمله تنهایی و ترس صحبت کنم، بدون اینکه صداقت من را به عنوان فقدان پشتکار یا اعتقاد تفسیر کنند.
- نمیخواهید خود را با افراد بیباک یا خوشبین کور احاطه کنید. شما با چالشی ترسناک روبرو هستید، و به واقعگرایانی در کنار خود نیاز دارید. اما به واقعگرایانی نیاز دارید که مطمئن باشند توانایی پیمودن آن چالش را دارند، و با آگاهی از اینکه شکست امکانپذیر است، آن سفر را آغاز میکنند.
کارآفرینان باید به طور فعال پلهای اعتمادی با افرادی (از جمله سرمایهگذاران و اعضای هیئت مدیره) بسازند که با چشمانی باز با شما همسفر شوند، به شما در شناسایی موانع کمک کنند، نه اینکه چشمان خود را از ترس ببندند و فقط به شما اتکا کنند تا تنها نگهبانی دهید.
آنها میتوانند بخشی از پشتکار و جسارت ضروری سازمان را فراهم کنند. همانطور که دنیل لوبتسکی، بنیانگذار KIND، در مقیاس اربابان گفته است، شما نیاز به پشتکار و ذکاوت دارید تا فقط سر خود را به دیوار نکوبید و فکر نکنید که اگر تلاش کافی کنید، حتماً موفق میشوید.
“زندگی یک ورزش تیمی است، نه یک ورزش فردی. اگر بتوانید تیم مناسب را جذب کنید، نیاز نیست تنهایی انجامش دهید.”
حمایت دوستان و خانواده
شما به حمایت دوستان و خانواده نیاز دارید، اما برای اکثر کارآفرینان، دوستان در واقع اهمیت بیشتری دارند.
تعداد انگشت شماری شاید از خانوادهای کارآفرین باشند، اما بقیه ما باید برای حمایت همتایان، به دوستان کارآفرین خود متکی باشیم.
عزیزانتان قطعا از شما حمایت میکنند، اما اگر اصلا تجربه رهبری یک استارتاپ را نداشته باشند، و آنچه را که شما تجربه میکنید درک نکنند، همدردی آنها تا حدی محدود است.
یکی از کارهایی که قبل از سفر کارآفرینیام باید بیشتر انجام میدادم، صرف زمان با دوستانم که کارآفرین بودند بود.
چرا دوستان کارآفرین نجات دهنده شما خواهند بود
این یکی از حوزههایی بود که من در آن با پیتر تیل همکاری کردم. من تقریباً دو سال تجربیاتم در SocialNet را با او در میان گذاشته بودم. در پایان بسیاری از روزها و پایان هر هفته، من در مورد دیوانگیهای بودن یک کارآفرین و همه چیزهایی که امیدوار بودم زودتر میدانستم، با پیتر صحبت میکردم.
بنابراین وقتی او و مکس لوچین تصمیم گرفتند شرکتی (Fieldlink) را راهاندازی کنند که در نهایت PayPal شد، هر دوی آنها نزد بهترین دوست کارآفرین خود رفتند و از آنها خواستند عضو هیئت مدیره شوند. پیتر از من خواست، و مکس از اسکات بنیستر خواست.
رویکرد دیگر پیوستن به اجتماعی مانند اندور یا سازمان کارآفرینان (EO) است که میتوانید از همتایانتان یاد بگیرید. یکی از قوانین کلاسیک ضد شهود کارآفرینان از Blitzscaling «اجازه دهید آتشها بسوزند» است. استارتاپها همیشه مشکلات بیشتری نسبت به زمان و منابع برای حل آنها دارند. اگر سعی کنید همه آنها را خاموش کنید، شکست خواهید خورد و خسته هم خواهید شد.
هنر در این است که بگذارید آتشهای کماهمیتتر بسوزند، در حالی که آنهایی را که تهدیدی فوری و کشنده هستند خاموش کنید. اما چطور میدانید که آتشهای درستی را اولویتبندی کردهاید؟ وقتی بخشی از گروه همتایان کارآفرین باشید، میتوانید بپرسید: «آیا آتشهای درستی را اولویتبندی کردهام؟ آیا توالی بهتری از عملیات وجود دارد که باید پیروی کنم؟»
اکثر ما نمیتوانیم این سوالات را از والدین یا دیگر عزیزانمان بپرسیم. والدین شما میتوانند بگویند: «من عشق و اعتقاد بیقید و شرط خود را به تو میدهم» اما آنچه شما واقعاً نیاز دارید مشاوره در مورد انتخاب صحیح برگه پیشنهاد است.
از درخواست کمک بیشتر نترسید
برای مدیریت تنهایی کارآفرینی از درخواست کمک بیرون از سازمان خود دریغ نکنید. اگر احساس افسردگی میکنید، از متخصصان بهداشت روان کمک بگیرید. اگر صرفاً نیاز به حمایت اخلاقی دارید، به رهبران معنوی یا مربیان خود مراجعه کنید.
من گاهی کارآفرینانی را میشنوم که از درخواست کمک خودداری میکنند چون «نمیخواهند باری بر دوش دیگران باشند». درخواست کمک به این معنا نیست که بار خود را بر دوش دیگران بیندازید (مگر اینکه به طور مداوم این کار را کنید و بدون پذیرفتن مسئولیت). درخواست کمک از دیگران در واقع میتواند هدیهای باشد؛ شما نشان میدهید که آن شخص را به اندازه کافی اعتماد میکنید که خود را آسیبپذیر کنید. با افرادی که منبع حکمت، قدرت و دیدگاه هستند، صحبت کنید.
کمک میتواند به اشکال مختلفی باشد:
- کار کردن با یک مربی. من همچنین باور دارم که یکی از تکنیکهایی که در Silicon Valley کمتر استفاده میشود، استخدام یک مربی تیمی است. مربی اجرایی مهم و ارزشمند است، اما شرکتها به عنوان یک تیم موفق یا ناموفق میشوند، نه به عنوان افراد. یکی از چیزهایی که از تریلیون دلار کوچ که اریک اشمیت، جاناتان روزنبرگ و آلن ایگل در مورد بیل کمبل مرحوم و بزرگ نوشتهاند، یاد گرفتم این بود که قدرت یک مربی است که با کل تیم مدیریتی کار میکند.من هرگز فرصت کار کردن با بیل کمبل را پیدا نکردم، اگرچه چند باری او را ملاقات کردم. اما فرصت زیادی برای کار کردن با Fred Kofman داشتم که کتابهای کسب و کار آگاهانه و انقلاب معنای او بخشی از سفر من بوده است. من گاهی Fred را به عنوان کشیش ثروت ملل آدام اسمیت توصیف میکنم، چون او بر معنا تمرکز دارد و معنویت را به سرمایهداری میآورد. همانند مربیگیری تیمی، تمرکز بر معنا به کل تیم کمک میکند تا از نظر عاطفی در برابر چالشهای کارآفرینی مقاومت کند.
- جای دیگری برای دریافت کمک، محتواهایی مثل کتابهای بالا است. بسیاری از مردم در مورد محتوای کارآفرینی به مهارتها و تاکتیکهای سخت فکر میکنند. چطور میتوانم رشد ویروسی ایجاد کنم؟ راز SEO بهتر چیست؟ این مهارتهای سخت مهم هستند، اما کارآفرینان میتوانند از یادگیریهای نرمتر هم بهرهمند شوند.
به عنوان مثال، یکی از چیزهایی که من پس از میزبانی Masters of Scale آموختم این است که ارتباط عاطفی میتواند مهم باشد، همانند مهارتهای سخت. قدرت پادکست به صورت شنیدن صدای انسانی در گوشتان است که در مورد چالشها و مشکلات مشابهی که خودشان در زندگیشان با آن روبرو هستند، صحبت میکند، به همراه یک پیام خوشبینانه از کسانی که از مشکلات مشابهی گذر کردهاند. این ارتباط عاطفی میتواند تداوم بخش عاطفی بسیاری از شنوندگان باشد.
کارآفرینان باید بشنوند که «بله، آنها میتوانند»، امیدواری منطقی است، سفر قهرمانانه آنها میتواند پایان خوشی داشته باشد و موفقیت آنها میتواند سهم بزرگی در جهان باشد. آنها باید درک کنند که تلاشهای پیگیر آنها شریف است، نه احمقانه، و دیگران نیز وجود دارند که سعی میکنند یک آینده بهتر را با هم بسازند.
نتیجه
سال 2020 به طرق بیسابقهای منحصربهفرد بوده است. ما بلایای طبیعی مانند همهگیری کووید-19 و آتشسوزیهای گسترده جنگلی داشتهایم، و آتشهای سیاسی در سراسر جهان داشتهایم. این زمانهای دشوار استرس، ترس، تردید، رنج و تنهایی، سفر کارآفرینی را به شدت چالشبرانگیز میکند. اما همین زمانهای دشوار فرصتی برای نشان دادن قهرمانی شماست.
حتی اگر مثل اکثر ما در تلاش هستید، میتوانید به خودتان، تیم خود و بقیه دنیا نشان دهید: «بله، من این چالشها را پشت سر میگذارم. بله، من در حال بازسازی پس از ضربه ویرانگر کووید-19 و تعطیلی اقتصادی هستم. بله، شما هم میتوانید از این مرحله عبور کنید.»
یکی از بهترین استعارهها برای کارآفرینی، پیشگام بودن است. اما پیشگام بودن به معنای وارد شدن به بیابان به تنهایی نیست. به معنای گرد هم آوردن مردم در یک کاروان است، کمک به یکدیگر برای شروع، و حمایت از یکدیگر در سفر طولانی و دشوار.
به برکت معجزه علم جهانی و همکاری، چندین واکسن کووید-19 داریم که در سراسر جهان در حال اجرا هستند. چالش جدیدی که در سال 2021 با آن روبهرو هستیم بازیابی و بازسازی از بلایای 2020 است، و بخشی از آنچه که به شدت نیاز داریم کارآفرینی و کارآفرینان برای ایجاد صنایع جدید و شغلهای جدید است.
اگر شما یکی از همین کارآفرینان هستید، این فرصت شما برای نشان دادن رهبری و قهرمانی شماست. اما نمیتوانید، نباید این کار را به تنهایی انجام دهید. به متحدانتان، دوستانتان، همکارانتان، مربیانتان و افراد نزدیک به خودتان تکیه کنید. کارآفرینی یک ورزش تیمی است؛ بیایید سال 2021 را سالی پیروزمندانه کنیم.
منبع:https://greylock.com/reid-hoffman/entrepreneurship-and-loneliness