محصول

استراتژی محصول یعنی “نه” گفتن

اگر در حال ساخت یک محصول هستید، باید در نه گفتن مهارت داشته باشید. نه «شاید» یا «بعداً». تنها کلمه‌ای که باید بگویید «نه» است.

ساخت یک محصول عالی به معنای ایجاد هزاران ویژگی مفید تاکتیکی نیست که به طور مماس به هم مرتبط هستند؛ بلکه به معنای ارائه یک محصول منسجم است که با پارامترهای کامل تعریف شده است.

همانطور که آخرین تبلیغ اپل اشاره می‌کند، ده‌ها هزار تغییر محصول شما بر اساس هر افزوده، چه جزئی و چه عمده، وجود دارد. بیشتر این تغییرات شکست خواهند خورد. تنها تعداد کمی از آن‌ها به درستی به بازار خدمت خواهند کرد.

12 دلیل برای گفتن “بله”

زمانی که محصول شما کشش پیدا می‌کند، خود را غرق در ایده‌های خوب برای ویژگی‌های جدید خواهید یافت. این ایده‌ها از مشتریان شما، همکاران شما و خود شما می‌آیند. از آنجایی که این‌ها ایده‌های خوبی هستند، همیشه دلایل زیادی برای گفتن بله به آن‌ها وجود خواهد داشت. در اینجا 12 استدلال به سبک Don Lindsay وجود دارد که به طور معمول برای گنجاندن ویژگی‌های جدید در یک محصول استفاده می‌شود:

  1. اما داده‌ها خوب به نظر می‌رسند.

حتی اگر یک ویژگی جدید تعامل را افزایش دهد، به این معنا نیست که باید آن را به محصول خود اضافه کنید. محصولات سیستم‌های پیچیده ای هستند و گاهی اوقات به نظر می‌رسد که افزایش تعامل فقط جابجایی اعداد از یک مکان به مکان دیگر است. همچنین مهم است که در نظر بگیرید که آیا ویژگی جدید با ارزش‌های اصلی محصول شما مطابقت دارد یا خیر.

  1. اما تنها چند دقیقه طول می‌کشد.

فقط به این دلیل که یک ویژگی جدید را می‌توان به سرعت ساخت، به این معنی نیست که باید آن را به محصول خود اضافه کنید. حتی کوچکترین تغییرات نیز پیچیدگی پنهانی را به همراه دارند که می‌تواند بر عملکرد و قابلیت اطمینان محصول شما تأثیر بگذارد.

  1. اما این مشتری در حال ترک است.

اگر به یک مشتری اجازه دهید تا خواسته‌های خود را در مورد محصول شما دیکته کند، خطر این را دارید که محصول خود را بیش از حد پیچیده کنید و از نیاز اکثر مشتریان دور شوید. این مورد می‌تواند منجر به تولید محصولی شود که برای هیچ کس خوب نیست.

  1. اما می‌توانیم آن را اختیاری Optionalکنیم.

اگر ویژگی‌های زیادی را اختیاری کنید، رابط کاربری محصول شما را شلوغ و پیچیده می‌کند و تعریف محصول شما را ضعیف می‌کند. به عنوان مثال، اگر یک ردیاب زمانی دارید که می‌تواند فاکتور نیز ارسال کند و تسویه حساب پرداخت را انجام دهد، اما هنوز گزارش نمی‌دهد، محصول شما کمتر متمایز و جذاب خواهد بود.

  1. اما پسر عموی همسایه من گفت…

استدلال به حکایت به معنای استفاده از یک نمونه کوچک برای نتیجه‌گیری در مورد یک گروه بزرگ‌تر است. این نوع استدلال در محصولات مصرفی و شرکت‌های SaaS رایج است، زیرا می‌تواند به راحتی برای توجیه اضافه کردن ویژگی‌های جدید، حتی اگر آن ویژگی‌ها برای اکثر مشتریان مفید نباشند، استفاده شود.

  1. اما ما برنامه ریزی دیگری نکرده ایم.

فقط به این دلیل که مهندسان شما بیکار هستند، به این معنی نیست که باید به آن‌ها یک ویژگی جدید برای کار بدهید. در واقع، بهتر است از این زمان برای رفع اشکالات، تمیز کردن مجموعه‌های آزمایشی، بازسازی و غیره استفاده کنید. این کارها به بهبود کیفیت محصول شما کمک می‌کند و در دراز مدت بهره‌وری تیم شما را افزایش می‌دهد.

  1. اما قرار است اجازه کار روی هر چیزی را که می‌خواهیم، داشته باشیم.

این استدلال به غرور فرهنگی متوسل می‌شود. بسیاری از شرکت‌های بزرگ به مهندسان وعده می‌دهند که هرچه می‌خواهند بسازند و آن را عرضه کنند. معمولاً این وعده یکی از دو نتیجه را دارد:

  • دروغی است که برای جذب مهندسان گفته می‌شود. این موضوع به سرعت متوجه می‌شود و از هم می‌پاشد. شما نمی‌توانید فرهنگ جعلی ایجاد کنید.
  • حقیقت دارد و نتیجه نهایی محصولی یکسان برای همه است که پر از ایده‌های نیمه پخته است.

تفاوت بین تشویق مهندسان به ساختن چیزها در داخل شرکت (یک چیز خوب) و اجازه دادن به افراد برای افزودن ویژگی‌ها به محصول بدون در نظر گرفتن مدیریت محصول (یک چیز بد) وجود دارد.

  1. اما 713،000 نفر آن را می‌خواهند.

فقط به این دلیل که تعداد زیادی از افراد یک ویژگی را می‌خواهند، به این معنی نیست که شما باید آن را به محصول خود اضافه کنید. مهم است که به این فکر کنید که آیا این ویژگی برای همه مشتریان شما ارزشمند است و آیا با ارزش‌های اصلی محصول شما مطابقت دارد.

  1. اما رقبا ما قبلاً آن را دارند.

فقط به این دلیل که رقبای شما یک ویژگی جدید دارند به این معنی نیست که ایده خوبی است. ممکن است چیزی باشد که آن‌ها در حال امتحان کردن هستند، یک ایده مزخرف، یا چیزی باشد که قصد دارند حذف کنند. این یک اشتباه است که فرض کنید رقبای شما همیشه باهوش‌تر یا تاکتیکی‌تر از شما هستند. وسواس بیش از حد روی ویژگی‌های رقبای خود باعث می‌شود که شما دائماً تکنولوژی دیروز را فردا ارائه دهید.

به زبانی ساده:

مهم است که از کاری که رقبای شما انجام می‌دهند آگاه باشید، اما اجازه ندهید آن‌ها استراتژی محصول شما را تعیین کنند. بر ساختن بهترین محصول ممکن برای مشتریان خود تمرکز کنید و از نوآوری نترسید. بهترین راه برای ماندن در پیش رقبا، ساخت محصولی است که آنقدر خوب باشد که نتوانند آن را کپی کنند.

  1. اما اگر ما آن را نسازیم، شخص دیگری این کار را خواهد کرد.

این بدان معنا نیست که آن ویژگی باید در محصول شما باشد. اگر کسی دیگری آن را بسازد، آیا مشتریان دیگر به محصول شما نیاز ندارند؟ آیا همه آن‌ها به آن محصول تغییر خواهند کرد؟ به سادگی گفتن “کسی دیگری آن را خواهد ساخت” به نظر خوب می‌رسد، اما معنایی ندارد. من خودم را بارها در حال گفتن این حرف گرفته ام. اغلب این منطقی است که برای گسترش محصول استفاده می‌شود زیرا شما مایل نیستید اعتراف کنید که محصول شما در جایی متوقف می‌شود. شما از کشیدن خط می‌ترسید.

در اینجا مثالی وجود دارد: یک قرار معمولی ممکن است شامل فیلم، شام و رفتن به خانه باشد. اگر صاحب سینما دائماً در مورد اینکه سایر مشاغل چه خواهند ساخت نگران باشد و برای به دست آوردن ارزش بیشتر مشتاق باشد، یک رستوران در سینما خود راه‌اندازی می‌کند و یک شرکت تاکسیرانی راه اندازی می‌کند. سپس آن‌ها در هر سه مورد ضعیف خواهند بود. سپس رستوران‌ها شروع به نمایش فیلم می‌کنند…

به زبان ساده:

فقط به این دلیل که رقیب شما یک ویژگی جدید دارد، به این معنی نیست که شما باید آن را به محصول خود اضافه کنید. مهم است که تمرکز خود را روی کاری که خوب انجام می‌دهید حفظ کنید و از گسترش بیش از حد خودداری کنید. در غیر این صورت، ممکن است در همه چیز ضعیف باشید.

  1. اما رئیس واقعاً آن را می‌خواهد.

اگر رئیس شما همچنین مدیر محصول است و دارای مهارت‌ها و تجربه لازم برای تصمیم گیری در مورد محصول است، پس اشکالی ندارد. با این حال، اگر کسی سعی کند با تمرکز بر پروژه‌های مورد علاقه مدیرش امتیاز کسب کند، این می‌تواند منجر به این شود که محصول ویژگی‌هایی را داشته باشد که برای کاربران مفید نیستند یا با چشم‌انداز محصول مطابقت ندارند.

  1. اما این می‌تواند ‘یکی’ باشد.

این یک “استدلال به ناشناخته” کلاسیک است. ویرایش یک محصول نیاز به تصمیمات سختی در مورد اینکه چه چیزی بسازید، دارد. فقط به این دلیل که می‌توانید یک ویژگی جدید بسازید، به این معنی نیست که باید آن را به محصول خود اضافه کنید. وقتی از اتخاذ تصمیمات سخت می‌ترسید، ممکن است وسوسه شوید که ویژگی‌های جدید زیادی اضافه کنید، اما این به یک محصول بی هدف و پیچیده منجر می‌شود. در عوض، باید روی ویژگی‌هایی تمرکز کنید که برای مشتریان شما مهم است و به تحقق اهداف محصول شما کمک می‌کند.

چرا “نه” گفتن مهم است؟

هیچکس ایده‌های مزخرف را در نقشه راه خود نگه نمی‌دارد. شناسایی و حذف ایده‌های بد قسمت آسان کار است. تصمیمات واقعی محصول آسان نیستند. آن‌ها از شما می‌خواهند که به یک پیشنهاد نگاه کنید و بگویید: “این یک ایده واقعا عالی است، می‌توانم ببینم چرا مشتریان ما آن را دوست دارند. کار خوب. اما ما آن را نمی‌سازیم. در عوض، این کاری است که ما انجام می‌دهیم.”

گفتن “نه” به ایده‌های بد مهم است، زیرا به شما امکان می‌دهد روی ایده‌های خوب تمرکز کنید. تصمیمات واقعی محصول سخت هستند، زیرا شما باید بین ایده‌های عالی انتخاب کنید. با گفتن “نه” به ایده‌های بد، می‌توانید منابع خود را بر روی ایده‌هایی متمرکز کنید که بیشترین تأثیر را بر مشتریان شما خواهند داشت.

منبع: https://www.intercom.com/blog/product-strategy-means-saying-no

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا